عابران پیاده با راه رفتن در خیابان هوشمند لندن برق تولید می کنند و جایزه می گیرند

در

خیابان هوشمند

 

برای سال‌ها، بشریت مفاهیم مختلفی را برای تولید انرژی از منابع جایگزین ایجاد کرده است. و به نظر می رسد که تقریباً هر چیزی را می توان برای این منظور تطبیق داد. بنابراین یک شرکت از بریتانیا موفق شد پروژه "خیابان هوشمند" خود را ایجاد کند و در میان نوآوری ها، خیابان هوشمند یک نوع بسیار جالب از سیستم تولید انرژی بود. و نکته این است که با ... قدم های عابران کار می کند.

 

خیابان هوشمند

خیابان هوشمند آینده

 

این خیابان مبتکرانه به خیابان (Bird Street) مشهور شده است که در نزدیکی خیابان آکسفورد در وست اند لندن و در کنار یک مرکز خرید بزرگ قرار دارد. قبل از تحول تکنولوژیکی خود در سال 2017، در واقع به هیچ وجه از صدها و هزاران خیابان دیگر در پایتخت انگلیس متمایز نبود. با این حال ، دقیقاً پس از آن که توسط متخصصان شرکت انگلیسی Pavegen گرفته شد ، به شهرت رسید.

 

خیابان هوشمند

نمای خیابان قبل و بعد از اجرای کانسپت.


یکی از ابداعات، نصب روکش مخصوص در یکی از مسیرهای پیاده روی به مساحت 107 متر مربع بود. در آن بود که ژنراتورهای پیاده روی نصب شده بودند. آنها مانند سلول هایی به شکل مثلث متساوی الاضلاع به نظر می رسند (طول یک ضلع آن 500 میلی متر است) و انرژی پله های هر عابر پیاده را با توان 5 وات به برق تبدیل می کنند. به نوبه خود، الکتریسیته تولید شده از این طریق برای روشن کردن خود خیابان و همچنین بازتولید پس‌زمینه صدا به شکل صدای پرندگان و عملکرد فرستنده‌های بلوتوث استفاده می‌شود.

 

خیابان هوشمند

راه بروید و جایزه بگیرید

کار و نتایج یک خیابان هوشمند کاملاً عمومی است: به عنوان مثال، با قدم زدن در این خیابان، یک عابر پیاده می‌تواند متوجه شود که هنگام پا گذاشتن روی ژنراتورهای پیاده‌روی چقدر انرژی تولید می‌کند. این اطلاعات را می توان در یک برنامه اختصاصی گوشی هوشمند پیدا کرد. علاوه بر این، حتی می توانید برای شرکت در تولید برق از تخفیف و کوپن هدیه بهره مند شوید. و فعالیت عابران از جمله به دلیل صداهای فوق الذکر صدای پرندگان که از بلندگوهای نصب شده در مسیر پیاده روی شنیده می شود، تحریک می شود.

 

نیمکت هوشمند

یک نیمکت هوشمند که هوا را تصفیه می کند.

 

از دیگر نوآوری‌هایی که "خیابان برد" لندن به آن مشهور است، می‌توان به نیمکتی که برای فیلتر کردن هوای آلوده طراحی شده است، و پس از آن هوای سالم را به خیابان بازمی‌گرداند، ونام برد. اکسیدها، باکتری های مضر را از بین می برد و حتی گرد و غبار را دفع می کند. الکس ویلیامز مدیر حمل و نقل لندن گفت البته امیدهای زیادی به این مفهوم وجود دارد: «مفهوم خیابان هوشمندی که ما در "خیابان برد" آزمایش کردیم. در آینده، می توان آن را در سراسر لندن گسترش داد. امیدوارم این رویکرد نوآورانه همچنان در حل مشکلات کلان شهرها در قرن بیست و یکم استفاده شود.»

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

تصاویر دلگرم کننده از نقاط مختلف جهان

در

لندن، انگلستان

تصویری که مشاهده می کنید، در تاریخ پانزدهم جولای 1997 در لندن گرفته شده است. این دو افسر وظیفه پلیس، در حال عبور دادن اردکی به همراه جوجه هایش از خیابان، به منظور جلوگیری از رخ دادن اتفاقی ناخوشایند هستند.

بارسلونا، اسپانیا

در تاریخ هفدهم آگوست 2017 بود که اتفاقی ناخوشایند تمامی مردم اسپانیا و البته کسانی که با آن ها همدردی می کردند را غرق ناراحتی کردند؛ در آن روز، راننده یک خودروی ون در اسپانیا با سرعت وارد پیاده رو شده و به جمعیت زیادی از عابرین پیاده که در حال عبور بودند، هجوم برد. حادثه ای که در نهایت سیزده کشته و بیش از صد زخمی به جای گذاشت. دو روز بعد و در تاریخ نوزدهم آگوست بود که مردم بارسلونا طی قرار قبلی در کنار یکدیگر در خیابان لاس رامبلاس این شهر قرار گرفته و همدیگر را در آغوش کشیدند تا با کسانی که عزیزی را در این حادثه از دست داده بودند همدردی کرده و برای ادامه زندگی به یکدیگر دلگرمی دهند.

سنتیلج، اسلوونی

تصویری که مشاهده می کنید در تاریخ بیست و پنجم اکتبر 2015 گرفته شده است و طی آن شخصی که پیک حمل غذای مشتری ها است، اقدام به دادن یک پیتزا به آن دسته از مهاجرانی می کند که از کشور خود آواره شده و روزگار سختی را در اردوگاه ها می گذارندند.

بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

در سال 2014 و در تاریخ بیست و یکم آپریل بود که مسابقه دوی ماراتونی در بوستون آمریکا برگزار شد (صد و هجدهمین دور مسابقات). چیزی به پایان این مسابقه نمانده بود که یکی از دوندگان به خاطر حادثه ای که برایش رخ داد، دچار گرفتگی شدید عضلات شده و از ادامه مسابقه و حتی حرکت کردن باز مانده بود. این مسئله باعث شد تا چهار دونده دیگر این مسابقه به طور کلی مسابقه را رها کرده و اقدام به رساندن رقیب خود به متخصصان آسیب شناس حاضر در صحنه کنند.

پاریس، فرانسه

چند سال اخیر، مردم پاریس و به طور کلی فرانسوی ها، بیش از هر کشور دیگر خارج از منطقه خاور میانه، از حملات تروریستی آسیب دیده و تعداد زیادی از فرانسوی ها عزیزی را در این حادثه ها از دست دادند. همین مسئله باعث شد تا پیانیست و آهنگساز مشهور آلمانی، دیوید مارتلو، پیانوی خود را در تاریخ شانزدهم نوامبر 2015 به یکی از خیابان های پاریس برده و برای ادای دین و احترام به کسانی که جان خود را در این حادثه ها از دست داده بودند، چند قطعه موسیقی اجرا کند؛ اجرایی که با استقبال گرم و صمیمانه مردم پاریس رو به رو شد و پیش از اجرا نیز، همگی یک دقیقه به احترام کشته شدگان این حادثه ها سکوت کردند.

بانکوک، تایلند

بیستم می 2014 بود که مردم تایلند و به خصوص کسانی که در شهر بانکوک زندگی کرده و ساکن این شهر بودند، به خیابان ها آمده و تظاهرات گسترده ای برای اعتراض به وضع موجود در کشور شان در آن زمان تدارک دیدند. دو سربازی که در تصویر مشاهده می کنید، از جمله نیروی های امنیتی ای هستند که برای جلوگیری از گسترش این اعتراضات توسط مافوق ها شان در حال پست دادن در خیابانی در بانکوک قرار گرفته بودند. یک راهب بودایی، بدون در نظر گرفتن چند و چون ماجرا، به سربازان که برای مدتی طولانی آن جا ایستاده بودند، نوشیدنی انرژی زا تعارف می کند و با تشکر گرم سربازان مواجه می شود.

بلومزبرگ، پنسیلوانیا، ایالات متحده آمریکا

سگی که در تصویر مشاهده می کنید، یک لابرادور چهارده ساله است و در بیست و هشتم فوریه 2008، به واسطه مشکلی مربوط به سلامت اش، در فرایند تنفس اش اختلال ایجاد شد. آتش نشان نزدیک به محل نیز برای کمک به سگ یک ماسک اکسیژن به همراه خود برده و در جلوی دهان و بینی سگ قرار می دهد تا فرصت بیشتری برای رساندن سگ به دامپزشکی به دست آورند.

چنای، هند

سوم دسامبر 2015 بود که سیلی در شهر چنای هندوستان به راه افتاد. همانگونه که در این تصویر مشاهده می کنید، یکی از شهروندان هندی جان خود را به خطر انداخته است تا سگی را که گرفتار جریان آب شده نجات دهد.

لسبوس، یونان

بیست و دوم سپتامبر 2015 بود که این کودک سوری، به همراه خانواده اش، به عنوان مهاجرانی که از کشور خود به واسطه جنگ و شرایط سخت زندگی گریخته بودند، وارد جزیره لسبوس در یونان شدند. برخی از مردمی که نزدیک به محل پیاده شدن مهاجران بودند داوطلب شده و هر کس بسته به بضاعت اش چیزی برای این کودک و سایر مهاجران می برد (از آب و غذا گرفته تا اسباب بازی و سایر وسایل این چنینی).

سائو پائولو، برزیل

افراد عضو انجمن برادری ای به نام «او کامینیو» در بیست و یکم جولای 2015، طی اقدامی خیرانه در حال تر و تمیز کردن این پیر مرد بی خانمان بودند.

نیویورک، ایالات متحده آمریکا

تصویری که مشاهده می کنید در تاریخ هجدم مارچ 2015 در شهر نیویورک آمریکا  و در مقابل یک مغازه خشک شویی گرفته شده است. متن نوشته شده بر روی پلاکارد از این قرار است: «اگر بیکار هستید و به لباسی تمیز و مرتب برای یک مصاحبه کاری احتیاج دارد، ما لباس شما را مجانی تمیز خواهیم کرد.».

گوگ لیجا، مقدونیه

در دوم سپتامبر 2015 بود که گروهی از مهاجران نقاط مختلف خود را به مرز مشترک میان یونان و مقدونیه رسانده و سعی بر آن داشتند تا وارد یونان شوند. همین مسئله باعث شد تا تنش ها و درگیری هایی میان مردم و مأموران امنیتی مرزی شکل گیرد. در تصویری که مشاهده می کنید، یکی از مأموران مرزی در حال منتقل کردن کودکی به نقطه ای ایمن است تا از هر گونه آسیبی در امان باشد.

زیان نینگ، چین

سیزدهم آگوست 2017 مصادف با روزی بود که سیلی در شهر زیان نینگ چین به راه افتاد و خرابی های بسیاری به بار آورد. در این تصویر، سربازان چینی در حال کمک به تخلیه مردم ناحیه ای از شهر هستند که به واسطه راه افتادن سیل در مکانی گرفتار شده بودند.

تورنتو، کانادا

یازدهم دسامبر 2015 بود که گروهی از مهاجران آواره شده از بیروت، لبنان، پس از مدت ها انتظار در اردوگاه های نگه داری مهاجران، بالاخره توانستند به وسیله هواپیما راهی تورنتو کانادا شوند. همانگونه که در این تصویر مشاهده می کنید، نخست وزیر وقت کانادا، جاستین ترودو در حال پوشاندن یک کاپشن زمستانی به تن یکی از این مهاجران است.

پورتسموث، انگلستان

این تصویر در سی ام مارچ 2013 گرفته شده است و در آن کودکی را مشاهده می کنید که در حال اهدای موهای خود به مؤسسه ای خیریه برای کمک به بیماران سرطانی است.

فورت لودردیل، فلوریدا، ایالات متحده آمریکا

در این تصویر، شخصی به نام آرنولد آبوت را مشاهده می کنید که نزدیک به نود سال از عمر اش می گذرد و در تاریخ دوازدهم نوامبر 2014، غذایی برای افراد بی خانمان و بی بضاعت شهر تدارک دیده است. آرنولد آبوت، در تمامی طول خود برای گذران زندگی به پیشه آشپزی مشغول بوده است و این اقدامات خیرانه اش سبب شد تا نام اش بیش از پیش بر سر زبان ها بیفتد. جالب است بدانید که آبوت، پیش از این نیز دو بار دیگر اقدام به تدارک دیدن مراسمی این چنینی و خیرانه کرده بوده است و نیرو های امنیتی به او گوشزد کرده بودند که این کار اش خلاف قوانین است؛ مسئله ای که ظاهرا نتوانست این پیرمرد خیر را از کمک به افراد بی بضاعت باز دارد (در همین تصویر نیز مشاهده می کنید که یک افسر وظیفه پلیس در حال تذکر دادن به او است).

هامبورگ، آلمان

نوزدهم سپتامبر 2015، مراسمی در هامبورگ آلمان برگزار شد و هدف از برگزاری این مراسم، خوش آمد گویی به آن دسته از مهاجران سوری بود که به واسطه جنگ و شرایط وخیم کشور شان مدت ها آواره شده بوده و در نهایت توانسته بودند خود را به هامبورگ آلمان برسانند. در این تصویر، یک دختر نوجوان آلمانی را مشاهده می کنید که در این مراسم در حال تعارف کردن آب نبات به کودکان مهاجر سوری است.

نیویورک، ایالات متحده آمریکا

سی ام اکتبر 2012 مصادف با روزی است که در آن طوفانی که با نام «سندی» شناخته می شود، شهر نیویورک و برخی دیگر از نقاط آمریکا را با مشکلاتی رو به رو کرد؛ از جمله این مشکلات می توان به قطع برق بسیاری از خانه های مناطق آسیب دیده اشاره کرد. همین مسئله باعث شد تا یک فروشگاه عطر فروشی واقع در نیویورک، پریز های برقی تدارک ببیند تا افراد به وسیله آن قادر باشند دستگاه تلفن همراه و سایر وسایل برقی خود را شارژ کنند.

لیما، پرو

در هفدهم مارچ 2017 بود که دو رودخانه ریماک و هوئای کلورو طغیان کرده و سیلی در شهر لیمای پرو به راه افتاد. در این تصویر یکی از نیروهای پلیس ملی پرو را مشاهده می کنید که در حال نجات جان آن دسته از افرادی است که به واسطه سیل در خانه خود حبس شده بودند.

لکسینگتون، کنتاکی، ایالات متحده آمریکا

هفدهم فوریه 2015، آپارتمانی در لکسینگتون آمریکا دچار آتش سوزی شد و در این تصویر آتش نشانی را مشاهده می کنید که پس از آن حادثه آتش سوزی، ماسک اکسیژن خود را در جلوی دهان گربه ای قرار داده است که به واسطه آتش سوزی دچار مشکل  شده بود.

بوگوتا، کلمبیا

روز ملی گرامی داشت و همدردی با بازماندگان درگیری های مسلحانه در کلمبیا و در تاریخ نهم آپریل 2014 بود که این عکس گرفته شد. همانگونه که در تصویر مشاهده می کنید، یک پلیس ضد شورش کلمبیایی، یکی از فعالان حقوق بشر در کلمبیا را، پس از آن شاخه گل رزی از او دریافت کرد، در آغوش گرفت.

میربوی شمالی، استرالیا

نهم فوریه 2009 مصادف با زمانی بود که آتشی در حیات وحش طبیعی و جنگل مناطقی در میربوی شمالی استرالیا به راه افتاد. در این تصویر یکی از آتش نشانان محلی را مشاهده می کنید که در حال قسمت کردن آب نوشیدنی باقی مانده اش با یک کوآلای زخمی است.

الپ، سوریه

ششم ژانویه 2013 تاریخی است که برای این عکس به ثبت رسیده است. در آن یکی از سربازان ارتش آزاد سوریه را مشاهده می کنید که برای چند لحظه ای از درگیری و پست دادن فارغ شده و در حال غذا دادن به گربه ای در خیابان است.

لندن، انگلستان

در تاریخ چهارم آگوست 2011 بود که نیروهای پلیس انگلستان، طی اقدام برای بازداشت فردی به نام مارک دوگان، او را به ضرب گلوله از پا در آوردند. مارک دوگان بیست و نه ساله بود و چهار فرزند نیز داشت. پس از این حادثه بود که شورش هایی در اعتراض به این رفتار نیرو های پلیس در شهر هایی چون تاتنهام و مناطق اطراف آن به راه افتاد؛ شورش هایی که غالبا به درگیری میان نیروهای ضد شورش و مردم می انجامید. تصویری که مشاهده می کنید در تاریخ هشتم آگوست گرفته شده است و در آن یکی از شهروندان انگلیسی در حال تعارف کردن نوشیدنی به مأموران امنیتی ضد شورش است.

سن سالوادور، ال سالوادور

بیست و ششم نوامبر 2010، درگیری ها و اعتراضاتی در این شهر به راه افتاد و تنش میان مأموران امنیتی و مردمی که به نشانه اعتراض به خیابان ها آمده بودند، بالا گرفته بود. در این تصویر، دو مأموری را مشاهده می کنید که زنی را که به واسطه نزدیک بودن به محل درگیری ها دچار آسیب دیدگی شده بود را به نقطه ای امن منتقل می کنند.

لا کارلا، کلمبیا

ماه آگوست 2013 مصادف با زمانی است که مزرعه داران کلمبیایی در شهر لا کارلا به نشانه اعتراض به خیابان ها آمدند. این مزرعه داران خواستار رسیدگی بیشتر دولت به خریداری وسایل مورد نیاز برای کشاورزی و نیز خواستار دسترسی به مساحت بیشتری از زمین ها بودند. تصویری که مشاهده می کنید در تاریخ بیست و هشتم آگوست همان سال گرفته شده است و در آن یکی از مزرعه داران کلمبیایی را مشاهده می کنید که در حال تعارف کردن پنیر به یکی از مأمورین امنیتی ضد شورش است.

کوتا، هندوستان

دهم سپتامبر 2011 تاریخی است که در آن این عکس گرفته شده است. در تصویر گرفته شده مردی را مشاهده می کنید که جان چند بچه گربه را نجات داده (بچه گربه هایی که به واسطه سیل گرفتار جریان آب شده بودند) و در سبدی در حال حمل کردن آن ها به نقطه ای امن است.

شیکاگو، الینویز، ایالات متحده آمریکا

الا جنکینس نود و چهار ساله، ترانه سرای آهنگ های کودکانه و مجری برنامه های کودکان است و شخصی که در تصویر مشاهده می کنید هم او است. در تصویر، کودکی عصای الا جنکینس را برایش برده است تا بتواند از سر جای خود بلند شود. این عکس در تاریخ چهارم آگوست 2014 گرفته شده است؛ تنها دو روز پیش از تولد نود سالگی الا جنکینس.

سن دیگو، کالیفرنیا، ایالات متحده آمریکا

در این تصویر که به تاریخ سی ام می 2017 گرفته شده است، یک شیشه شوی را مشاهده می کنید که لباس مرد عنکبوتی را به تن کرده است و به هنگام انجام کار خود در حال دست تکان دادن برای کسانی است که در ساختمان محل کارش، بیمارستان مخصوص کودکان ، حضور دارند.

عراق

این تصویر در بیست و نهم می 2003 گرفته شده است و در آن پزشک یار نیروی دریایی آمریکا، ریچارد بارنت را مشاهده می کنید که در آن زمان طی مأموریتی به نواحی مرکزی عراق فرستاده شده بود و کودک عراقی ای را در بغل گرفته است.

نظرات

در ادامه بخوانید...

سیل آبجو در لندن 200 سال پیش چگونه رخ داد

در

پرچم انگلیس سیل آبجو در لندن : Beer flood in London سیل آبجو در 200 سال پیش در لندن رخ داد و پایتخت انگلیس را نابود کرد

 

سیل آبجو در کجا اتفاق افتاد

در سال 1814 ، چندین منطقه از لندن نه با آب ، بلکه با تن ها آبجو (سیل ابجو ) دچار گرفتگی  شد. به نظر می رسد ماجرا بسیار عجیب غریب و خنده دار به نظر می رسد ، مثل چیزی که واقعیت نداشته باشد ، اما در واقع نه دروغ بود و نه خنده دار . در 200 سال پیش یک سونامی چهار متری آبجو در این شهر شروع به حرکت کرد و لندن را به ویرانه ای تبدیل کرد  هشت نفر را کشت و تعداد زیادی مجروح بر جای گذاشت. چگونه این اتفاق افتاد؟


چنین داستان هایی پس از گذشت زمان بسیار زیاد ، به طور همیشگی در یک مجموعه کامل از افسانه ها قرار می گیرند که قبول کردن آنها مشکل است.  معتبرترین حقایق در باره این سیل آبجو حاوی اخبار روزنامه های آن زمان است.

 

کارخانه آبجو سازی

London Beer Flood حمل  آبجو 1800

کارخانه آبجو سازی

کارخانه آبجوسازی در تقاطع خیابان تاتنهام و خیابان آکسفورد واقع شده بود.

 

آبجو و آبجوسازی در انگلستان

 

آبجو سازی در لندن

در سال 1764 ، در تقاطع خیابان تاتنهام و خیابان آکسفورد ، یک کارخانه آبجوسازی افتتاح شد که صاحبان آن را "Horseshoe" نامیدند. واقعیت این است که یک میخانه قدیمی وجود داشت که نام نعل اسب را داشت. شرکت بسرعت رشد کرد. حجم نوشیدنی تولید شده نسبتاً زیاد بود.

در سال 1792 ، کارخانه آبجو متعلق به جان استفانسون بود. فناوری تولیدآبجو در آن زمان از مرحله جوش تشکیل شده بود ، پس از آن مایع در ظروف مخصوص خنک می شد و سپس به مخازن پمپ می شد ، جایی که فرایند تخمیر قبلاً در حال انجام بود. تمام این تجهیزات در طبقه فوقانی ساختمان قرار داشت. صاحب کارخانه در زمان  نظارت فرایند تولید ،  داخل از مخازن افتاد و غرق شد.

 

کارخانه آبجو سازی

صاحب کارخانه آبجوسازی هنری مو.

 

پس از این حادثه غم انگیز ، کارخانه آبجوسازی توسط تاجر و نماینده پارلمان ، هنری مو خریداری شد. او یک کارخانه ساز موفق بود ، صاحب چندین بار و میخانه سودآور در لندن بود. هنری مو تکنولوژی تولید را در آبجوسازی نعل اسب تغییر داد. برای اینکه طعم خاصی به نوشیدنی بدهد ، آبجو سبک با مخلوط کن مخلوط میشد. هنری برای این اهداف یک مخزن بسیار بزرگ ویژه خریداری کرد که گنایش بیش از سه هزار لیتر را داشت.

 

سیل ابجو در کجا رخ داد

"نعل اسب" به لطف تمام تلاش ها و نوآوری های کارآفرین در حال افزایش تولید بود. شرکت هنری مو در حال رشد بود. اما وقایع غم انگیزی در انتظار کارخانه و  مردم شهر بود. یک بار ، یک حلقه محافظ روی یکی از مخازن گذاشته شد که وزن آن کمتر از 700 کیلوگرم بود. در هر بشکه غول پیکر 560 هزار لیتر آبجو پورتر بود. آنها اهمیت چندانی به این حادثه نمی دادند ، زیرا قبلاً حوادث مشابه نیز رخ داده بود. اما پس از آن اتفاقی غیرقابل پیش بینی رخ داد: صدای انفجار مهیب و تن های آبجو که همراه  با تخریب دیوار کارخانه ، به خیابان های شهر می پاشید.

 

آبجو سازی در اطراف کارخانه آبجو سازی عمدتا مهاجران فقیر ایرلندی زندگی می کردند.

 

در داخل ساختمان ، کارگران در دریایی از آبجو شنا می کردند و سعی میکردند کسانی را که قادر به شنا نیستند ، نجات دهند. یک سونامی آبجو در خیابانها جاری شد و همه چیز را در مسیر خود شست و برد. بیشتر کسانی که در همان نزدیکی زندگی می کردند مهاجران فقیر ایرلندی بودند. مردم برای نجات خود از مبلمان و وسایل شناور استفاده می كردند و به آنها می چسبیدند. اولین قربانی سیل آبجو یک دختر چهارده ساله بود. مادر و خواهرش به طور معجزه آسایی زنده مانده بودند. آبجو به طبقه دوم خانه های لندن رسید. در یکی از آنها دختر بسیار جوانی درگذشت. لندنی ها داستانی راجع به چگونگی اجتماع خانواده برای مراسم پسر مرحوم این خانواده  می گفتند. هرکسی که در آن زمان در خانه در این مراسم عزاداری بود ، درگذشت.

 

 سیل کارخانه آبجو سازی

سیل ابجو در لندن : Beer flood چندین تن آبجو در خیابان های شهر سرازیرشد و همه چیز را در مسیر خود شست.

 

مطبوعات در آن زمان عواقب این فاجعه را همانند زلزله توصیف می کردند . مجروحان زیر آوار ساختمانها فریاد میکشیدند. خیلی ناراحت کننده بود در مقابل این همه کابوس ، مردم وحشی تر به نظر می رسیدند ،  توجهی به غم و اندوه قربانیان  نمی کردند و آبجو ریخته شده را می نوشیدند. در این میان نجاتگران نه تنها مجبور به جدا کردن ویرانه ها بودند بلکه فریاد کشیدن افراد مست را نیز باید آرام می کردند ، زیرا به دلیل سر و صدای  آنها نمی توانستند ناله های مردم را زیر آوار بشنوند.

 

در ابتدا ، تعداد قربانیان به سادگی زیاد خوانده شد - حدود سی تن. در حقیقت ، هشت قربانی رسمی وجود داشته است. مجروحان به یک بیمارستان محلی انتقال یاتند. اگر این حادثه در اوایل صبح اتفاق نمی افتاد ، می توانست فاجعه بارتر باشد. پلیس این پرونده را به عنوان یک حادثه اعلام کرد و پرونده ی را مختومه اعلام کرد و  آن را بست. هیچ یک از کارگران نعل اسب و صاحبان آن به دلیل سهل انگاری کیفری مجازات نشدند.

 

محلی ها برای کمک به افراد آسیب دیده از سیل ، کمک های مالی جمع آوری کردند. ضرر و زیان ناشی از این سونامی آبجو  فاجعه بار بود.متمولین لندن پول زیادی اهدا کردند. البته خود کارخانه نعل اسب از نظر اقتصادی بیشترین تأثیر را داشت. هنری مو برای پرداخت نکردن مالیات  آبجو ، که در خیابان های لندن ریخته بود ، به مجلس درخواست داد. یک سال بعد ، این قانون به تصویب رسید و این به او اجازه می داد نه تنها از کار و کسب عقب  نماند ، بلكه بتواند جایگاه پیشرو در بازار را نیز حفظ كند. تا آغاز قرن بیستم ، کارخانه آبجو یک کارخانه بسیار سودآور باقی ماند.

 

شهر رشد کرد و با گذشت زمان ، بنایی که در آن کارخانه آبجوسازی قرار داشت ، شروع به تغییر کرد. مقامات این شهر کارخانه نعل اسب را بستند و در سال 1929 تئاتر Dominion در جای آن ساخته شد که تا به امروز باقی مانده است.

 

لندن 200 سال پیش

چهره شهر تغییر کرد و با گذشت زمان کارخانه آبجو تعطیل شد

 

زندگی انسانها را نمی توان بازگرداند و قربانیان نیز بدون جبران خسارت باقی ماندند. از فاجعه می توانستند جلوگیری کرد. بوی مخوف یک تراژدی قریب الوقوع با کلاه شناور جان استفانسون که در یکی از مخازن  با آبجو غرق شده بود زنگ خطری برای همه بود اما چشم بینا و گوش شنوایی برای شنیدن زنگ این تراژدی وود نداشت!

 

نظرات

۱۴۰۰/۳/۱۴سیل آبجو طغیان آبجو در 17 اکتبر 1814 در بریتانیا در کارخانه آبجوسازی مو و کمپانی در جاده تاتنهام کورت ، یک مخزن آبجو 610،000 لیتری منفجر شد و باعث تخریب زنجیره ای بقیه مخازن ساختمان شد. در نتیجه ، نزدیک به 1.5 میلیون لیتر آبجو به خیابانها ریخت. این کارخانه آبجو سازی در میان خانه های فقیرنشین در محله های فقیرنشین سنت جیلز واقع شده بود ، جایی که کل خانواده ها در زیرزمین ها زندگی می کردند و به سرعت پر از آبجو می شدند. در نتیجه ، نه نفر جان خود را از دست دادند: هشت نفر خفه شدند ، یک نفر در اثر مسمومیت با الکل فوت کرد. نزدیکان برخی از قربانیان اجساد خود را در خانه های خود به نمایش گذاشته و از افراد کنجکاو هزینه نمایش دریافت کردند. در طی یكی از این نمایش ها ، چنان جمعیت زیادی جمع شد كه زمین زیر پای تماشاچیان خالی شد و تماشاگران به داخل انبار افتادند که هنوز پر از آبجو بود. این حادثه در دادگاه مورد توجه قرار گرفت ، اما قاضی و هیأت منصفه هم نتیجه فورس ماژور را تشخیص دادند ، كه هیچ كسی نباید مسئول آن باشد. این شرکت به دلیل از دست دادن آبجو در شرایط سخت مالی قرار گرفت . با این حال ، کارآفرینان ، از طریق پارلمان ، بازپرداخت مالیات را بدست آوردند ، که به آنها امکان می داد شرکت را حفظ کنند. در سال 1922 ، کارخانه آبجوسازی تخریب شد. اکنون در این مکان تئاتر دومینیون ساخته شده است.

۱۴۰۰/۳/۱۵بزرگترین بشکه های آبجو در آن زمان متعلق به آبجوسازی گریفین بود - برای 3 میلیون لیتر نوشیدنی طراحی شده بود. برای درک اندازه ، می توانید تصور کنید که این ظرف 200 نفر را در خود جای دهد!

۱۴۰۰/۳/۱۵بشکه های تخمیر (به طور متوسط) 6.5 متر از ارتفاع و 18 متر از قطر عملاً نزدیک به یکدیگر بودند. همه چیز عالی پیش می رفت تا اینکه منفجر شد ... یکی از بشکه های غول پیکر در مورد فاجعه پیش رو در 17 اکتبر 1814 ، ساعت 16:30 ، با هشدار شکستن کوچکترین حلقه دور بشکه شروع شد. هر از گاهی ، چنین مشکلات جزئی در تولید اتفاق می افتد ، اما عواقب جدی حادثه را به همراه ندارد ، بنابراین برای حلقه افتاده اهمیت قائل نشدند. و ..... دقیقاً یک ساعت بعد ، با غرش وهم آور ، بشکه به قطعات خرد شد ، و سوراخهایی در چندین حلقه بشکه های مجاور ایجاد کرد. فشار سونامی مانند موج سیاه قدرتمندی را تشکیل داد ، دیوار 8 متری آبجوسازی را شکست و به خیابان هجوم آورد! تقریباً 2 میلیون لیتر آبجو چندین خانه فرسوده در منطقه فقیرنشین مهاجر ایرلندی ، سنت گیلس را با خاک یکسان کرد ، طبقه های اول و زیرزمین ساختمانهایی را که نتوانستند تخریب کنند ، پر کرد. اما بدترین چیز این است که سیل آبجو جان 9 انسان را گرفت (از جمله سه کودک زیر 5 سال). در بیشتر موارد ، علت مرگ غرق شدن بود ؛ این موج به معنای واقعی کلمه چندین نفر را به دیوار ساختمان ها کوبید و آنها را با شدت ضربه از بین برد ، بعضی از آنها توسط قطعات سنگی خرد شدند. نیروهای امدادی موفق شدند ده قربانی را از زیر خرابه ها بیرون آورند که با شدت جراحات وارده به بیمارستان اعزام شدند. باید پذیرفت که اگر ساعتی بعد که ساکنان خیابانهای اطراف از محل کار خود به خانه برمی گشتند ، سیل آبجو اتفاق می افتاد ، قربانیان بیشتری می دادند.

۱۴۰۰/۳/۱۵در سال 1805 ، ساکنان محلی به از بین بردن سیل ناشی از نشت آبجو از بشکه های کارخانه آبجو سازی Biggs در شرق انگلیس کمک کردند. آنها در بندر تا زانو در آبجو فرو رفتند و آبجو را با سطل جمع کردند. بنابراین ، بیش از 20 هزار لیتر طلای سیاه مایع صرفه جویی شد!

۱۴۰۰/۳/۱۵در اواخر آوریل 1831 ، سیل آبجو در کارخانه آبجوسازی مترم در سالفورد ، منچستر بزرگ ، انگلیس رخ داد. 60 هزار لیتر آبجو از انفجار بشکه های تخمیر سرازیر شد ، دیوارها را شکست و به حوضچه ریخت. تنها قربانی تنومند ، خوک چاقی بود که با آبجو سیراب شد ، اما فقط با خماری شدید از آن جا فرار کرد

۱۴۰۰/۳/۱۵در سال 1913 ، در شهر کورک (ایرلند) ، یک بشکه با 85 هزار لیتر در کارخانه آبجوسازی مورفی لیدیز چال ترک خورد. برای جلوگیری ازسیل آبجو ، از کارخانه آبجوسازی ، کارکنان کارخانه آبجوسازی مورفی لیدیز چاه آب و کف را از یک شیلنگ آتش نشانی روی آن ریختند. در نتیجه این حادثه هیچ کس آسیب ندید.

۱۴۰۰/۳/۱۵بزرگترین فاجعه در 15 ژانویه 1919 در شرکت تقطیر در بوستون اتفاق افتاد ، جایی که یک مخزن فولادی حاوی ملاس (ملاس برای ساخت مشروب رم ) فرو ریخت. بیش از 8 میلیون لیتر ! مایع شربت دار از مخزن 15 متری به قطر 27 متر ریخته شد. موج دو متری چسبنده با سرعت 56 کیلومتر بر ساعت در خیابان ها هجوم آورده و تراموا و کامیون ها را واژگون کرد و ساختمان ها و روگذرهای راه آهن را تخریب کرده است. به دلیل ملاس چسبنده ، 21 کشته و 150 زخمی. این فاجعه با فاجعه بوستون یا طغیان بزرگ قند در تاریخ ثبت شد.

۱۴۰۰/۳/۱۵سیل اغلب در صنایع بزرگ اتفاق می افتد. به عنوان مثال ، کارخانه آبجوسازی Whitbread لندن ، که از سال 1750 در خیابان Chiswell وجود دارد ، حداقل دو انفجار را تجربه کرده است ، که در عین حال ، عواقب جدی نداشته است ، حتی با برخی منافع: در آخرین "انفجار" صدها موش در مشروبات الکلی در زیر انبارها مردند.

۱۴۰۰/۳/۱۵روزنامه هایی که وقایع غم انگیز را توصیف می کنند تخریب ناشی از سیل آبجو را با یک زلزله یا آتش سوزی شدید مقایسه می کنند. حداقل خسارت 400 هزار پوند استرلینگ برآورد شده است (امروز بیش از 12 میلیون ).کلیسا مجموعه ای از بودجه را برای مرمت خانه ها و خیابان ها اعلام کرد. شراب سازان لندنی در این مأموریت خیریه مشارکت فعال داشتند ، اما از بین بردن پیامدهای سونامی سیاه حتی در دو سال امکان پذیر نبود.

در ادامه بخوانید...

اسرار ترسناک شوم ترین بیمارستان روانی لندن

در

بیمارستان سلطنتی بدلام در قرن سیزدهم به عنوان موسسه ای برای بیماران روانی افتتاح شد. با این حال ، پس از چند سال ، بیمارستان روانی لندن به عنوان یکی از وحشتناک ترین موسسات در بریتانیا شهرت یافت ، در بیمارستانی که به جای پزشکان حاذق ، دیوانگان واقعی وجود داشت و بیماران قربانی شدیدترین آزمایش ها و شکنجه ها می شدند.

 

بیمارستان بدلام

بیمارستان بدلام

بیمارستان روانی لندن

بیمارستان بدلام ، که قرار بود محل زندگی کسانی باشد که جایی دیگر برای رفتن ندارند ، تبدیل به یک شکنجه گاه واقعی برای همه کسانی شد که به آنجا رفتند. شکنجه های دردناک ، شرایط غیربهداشتی ، تجربیات روانشناختی و رفتارهای ظالمانه با بیماران برای "Bedlam" عادی شد ، همانطور که ساکنان پایتخت انگلستان آن را به طور خلاصه می نامیدند و تاریخ آن اساس بسیاری از آثار هنری را تشکیل می داد. ما به شما می گوییم در این بیمارستان وحشتناک چه اتفاقی افتاده است و چگونه مکانی که برای کمک به بیماران روانی در نظر گرفته شده است به یک زندان واقعی تبدیل شده است ، جایی که زندگی مردم در آن مثله شده است.

 

در سال 1247 در لندن ، کلانتر شهر سیمون فیتز مری دستور ساخت بیمارستان روانی برای بیماران روانی را صادر کرد ، که در ابتدا نام بیمارستان سنت مری بیت لحم را داشت - افراد بی خانمان ، افراد مسن که بدون بستگان نزدیک رها شده بودند. ، و همچنین دیوانه های شهری که جایی برای رفتن نداشتند ، در این موسسه جمع آوری شدند. در ابتدا ، امور بیمارستان توسط راهبان اداره می شد که تلاش می کردند ایمانی صادقانه در ساکنان Bedlam ایجاد کنند و ، تا آنجا که می توانستند ، از وجود آنها مراقبت کنند. با این حال ، به زودی ، در حدود دهه 1370 ، این موسسه تحت کنترل مقامات قرار گرفت و از آن لحظه زندگی بیمارستان تغییر کرد.

 

بسیاری از ساکنان لندن با امید به اینکه به نوعی به بیماران محکوم به تنهایی ابدی کمک کنند ، پول ، چیزهای ضروری و غذا به بیماران Bedlam اهدا کردند. با این حال ، مسیر کمک ها پیچیده شد - نیمی از موارد بین کارکنان بیمارستان و مقامات ناظر بر موسسه تقسیم می شد و نیمی دیگر به خود بیمارانی فروخته شد که بودجه لازم برای خرید وسایل مورد نیاز را داشتند.

 

بیمارستان بدلام


فساد در این موسسه همچنان رو به رشد بود ، در حالی که وضعیت بیماران هر روز بدتر می شد - بیماران بدون لباس راه می رفتند ، روی نی خیس می خوابیدند ، ضایعات می خوردند و آب کثیف می نوشیدند. خیرین  ، که بیش از یک بار از بیمارستان بازدید کردند ، به شرایط وحشتناک بیماران اشاره کردند ، اما هیچ اقدامی که  وضعیت را تغییر دهد صورت نگرفت. 

 

در اواخر دهه 1670 ، بیمارستان بازسازی شد - چندین پیوست در نزدیکی ساختمان ظاهر شد ، که در آن صدها بیمار جدید اسکان یافتند. برخی از آنها از اختلالات روانی رنج می بردند ، اما نیمی از آنها توسط بستگان خود در بیمارستان بدلام رویال بستری شدند که می خواستند از شر اعضای ناخواسته خانواده خلاص شوند.

 

با وجود توجه دولت و تعدادی از اقدامات با هدف بهبود شرایط بازداشت ، وضعیت در Bedlam بهبود نیافته است. برعکس ، کارکنان فاسد و بی رحم بیشتر و بیشتر به قدرت رسیدند ، که تنها هدف آنها کسب درآمد بود.

این اشتیاق برای ثروتمند شدن بود که پرسنل بیمارستان را مجبور کرد تا یک جاذبه در Bedlam ترتیب دهند - از پایان قرن هفدهم ، هر ساکن لندن با هزینه ای اندک می توانست به بیمارستان برود و ساکنان آن را مشاهده کند ، مانند یک باغ وحش.

 

یکی از "گردشگران" که به  دیوارهای بیمارستان بدلام وارد شد ، برداشت خود را از این مکان به شرح زیر توصیف کرد: "صدها نفر از بازدیدکنندگان ، با پرداخت دو پنس ، وارد این جهنم شده و شروع به ترساندن بیماران کردند. آنها ، فریاد می کشیدند و به هر طریق ممکن سعی می کردند بیماران را عصبانی کنند. "

 

بیمارستان بدلام

تمسخر بیماران Bedlam توسط بازدیدکنندگان. هنرمند ویلیام هوگارت


"کارکنان با چنین" سرگرمی "مخالف نبودند - کارکنان بیمارستان با لذت رنج بیمارانی را که مانند حیوانات زخمی در قفس هجوم می بردند ، تماشا کردند."

علاوه بر این ، برخی از بازدیدکنندگان از وضعیت بیماران و خود بیمارستان متاثر شدند - به گفته شاهدان عینی ، بیماران بدون لباس راه می رفتند ، بدن آنها با کبودی پوشانده شده بود ، سرفه می کردند ، عطسه می کردند و به سختی می توانستند به تنهایی حرکت کنند. در همان زمان ، این موسسه ظاهر بهتری نداشت - سقف نشتی داشت که از طریق آن آب در نهر جاری می شد ، رطوبت ، اتاقهای سرد بدون اشاره به تخت و ملحفه تمیز ، کمبود آب و نور. این مکان تجسم جهنم روی زمین بود.

 

این وضعیت تا حد زیادی به این دلیل بود که در آن زمان اختلالات روانی مجازات گناهان تلقی می شد و بنابراین بیماران Bedlam هیچ ترحم و همدردی در هیچ کس ایجاد نمی کردند. مردم صادقانه معتقد بودند که تمام سختی هایی که بر آنها وارد شده فقط مجازاتی عادلانه برای گناهان گذشته است. "ببینید این گناهکاران چه شدند. قبل از ارتکاب گناه  ، به این فکر کنید که آیا می خواهید در جای آنها باشید. »( کتیبه یکی از بروشورهای بیمارستان )

 

درست است که وقتی جامعه از اختلال روانی جورج سوم مطلع شد ، وضعیت کمی تغییر کرد - افراد انگلیسی نتوانستند پادشاه را به گناه متهم کنند ، و بنابراین نگرش نسبت به بیماری های روانی کمی تغییر کرد.

 

به زودی ، مدیریت Bedlam تصمیم گرفت "ورود گردشگران"  را به این موسسه متوقف کند ، اما زندگی بیماران از این وضعیت بهبود نیافت. کارکنان که از درآمد اضافی محروم بودند ، حتی بیشتر تلخ شدند و نفرت و پرخاشگری خود را روی بیماران روانی خالی می کردند.

 

بیمارستان بدلام


پس از مدتی ، ظلم "آگاهانه" جایگزین ظلم بی فکر شد - پس از آنکه دکتر برایان کروتر پست جراح ارشد Bedlam را بر عهده گرفت ، تعداد مرگ و میر در بیمارستان به طرز چشمگیری افزایش یافت. واقعیت این است که کراتر درگیر مطالعه پس از مرگ مغز انسان بود و برای داشتن "مواد" کافی ، به کارکنان خود دستور داد تا بیماران را به هر وسیله موجود بکشند. به عنوان یک قاعده ، افراد بدبخت از گرسنگی یا تشنگی می مردند ، و برخی نیز توسط نیروهای سادیستی که از رنج قربانیان خود لذت می بردند ، کشته می شدند!

 

با این حال ، مرگ بدترین چیزی نبود که در انتظار بیماران بود. در سال 1795 ، پزشک ، جانشین دکتر ، که به روانپزشکی تنبیهی اعتقاد راسخ داشت ، پست پزشک ارشد را به عهده گرفت. او متقاعد شده بود که اگر تحت فشار جسمی و روحی قرار گیرند ، جنون به معنای واقعی کلمه می تواند از بین برود. با راهنمایی دیدگاههای خود ، او  شروع به استفاده از روشهای جدید درمانی کرد - بیماران را در آب یخ غوطه ور کردند و چندین ساعت در حمام های سرد نگهداری می کردند ، آنها را  روی دستگاه مخصوصی چرخانده و ساختار معلق بیش از 100 دور در دقیقه دور می زد و پس از آن بیماران دچار سرگیجه شدید ، تهوع ، استفراغ و گاهی اوقات توهم می شدند (شکنجه حداقل یک ساعت به طول می انجامید). علاوه بر این ، بیماران به زمین یا دیوارها زنجیر می شدند ، هفته ها مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند.

 

پس از مدتی به لطف توجه یکی از نیکوکاران لندن به نام ادوارد ویکفیلد که تحت پوشش یکی از بستگان یکی از بیماران به بیمارستان رسید ، مدیریت بیمارستان سرنگون شد و شرایط بیماران به میزان قابل توجهی بهبود یافت. خود ویکفیلد آنچه را که در کلینیک دیده بود شرح داد: "یکی از بیماران جیمز نوریس ، تفنگدار آمریکایی بود. وقتی او را دیدم ، نمی توانستم به چشم هایم باور کنم - یک حلقه آهنی به گردن او ثابت شده بود ، که دو زنجیر کوتاه به آن منتهی می شد. یکی به زمین وصل شده بود ، دیگری از دیوار عبور کرده بود و وقتی فردی زنجیر را از آن طرف دیوار بیرون کشید ، نوریس سر خود را محکم به بتن محکم کوبید. او حدود ده سال را در این حالت گذرانده بود. "

 

بیمارستان بدلام


در سال 1930 ، بیمارستان در اختیار لرد روترمیر قرار گرفت ، که موسسه بدنام را به موزه و پارک ملی تبدیل کرد. پس از مدتی ، فعالیتهای بیمارستان سلطنتی بدلام دوباره از سر گرفته شد ، اما روشهای مجازاتی درمان ، آزمایش و شکنجه در گذشته باقی ماند.با این وجود ، داستان Bedlam هنوز فراموش نشده است - بسیاری از مردم در انگلستان هنوز در بیمارستان چیزی شوم می بینند ، دیگران معتقدند که این مشکل بسیار گسترده تر از آن است که به نظر می رسد - با وجود پیشرفت فوق العاده ای که جامعه علمی در چند دهه گذشته به دست آورده است. افراد مبتلا به بیماری های روانی هنوز انگ می خورند و هیچ کس نمی تواند با اطمینان بگوید که در پشت درهای بسته هر کلینیک روانپزشکی در جهان چه می گذرد.

 

تاریخچه این بیمارستان شوم بسیاری از نویسندگان ، موسیقیدانان و فیلم سازان را برای ایجاد آثار هنری اختصاص داده شده به تاریخ بدلام و بیمارانش الهام بخشیده است. یکی از مشهورترین آثار فیلم بدلام 1946 "Bedlam" ساخته مارک رابسون کارگردان کانادایی بود که در مورد تمام وحشت هایی که در دیوارهای بیمارستان اتفاق افتاده است می گوید.

 

بیمارستان بدلام

 

در سال 2011  باستان شناسان بیش از هزار جسد را در محل بیمارستان روانی "Bedlam" در قرن شانزدهم پیدا کرده اند.انتظار می رود که استخوان ها اطلاعات ارزشمندی در مورد مرگ و میر ، رژیم غذایی و بیماری در این دوره به دست آورند.بیمارستان سلطنتی بیت لحم که در سال 1247 افتتاح شد ، پذیرش بیماران روانی را در قرن 14 آغاز کرد و سرانجام با نام اختصاری انگلیسی Bedlam شناخته شد.این نام مترادف با بی نظمی و سردرگمی شد و ترس را در دل لندنی ها نشاند. وحشت از شرایط آن ، در نقاشی توسط ویلیام هوگارت در سال 1735 جاودانه شد.

 

هنری هیرینگ ، عکاس ، این پرتره از بیماران را در قرن نوزدهم گرفت تا ببیند آیا صورت آنها می تواند شواهدی از بیماری های آنها را نشان دهد.

 

بیمار روانی

 

بیمار روانی

این بیمار زن ناشناس در اواسط قرن 19 پس از تشخیص بیماری شیدایی حاد در بیمارستان بستری شد.

بیمار روانی

ویلیام توماس گرین ، پذیرفته در سال 1857 ، مبتلا به شیدایی حاد بود

بیمار روانی

 بیمار ناشناس واقعاً حس آسیب پذیری را به تصویر می کشد.

بیمار روانی

هریت جردن در سال 1858 پس از تشخیص شیدایی حاد بستری شد.

بیمار روانی

الیزا گریفین پس از تشخیص بیماری شیدایی حاد در 1855 ، در همان وضعیت بدی مانند هریت قرار گرفت.

بیمار روانی

فانی بارت در سال 1858 پذیرفته شد و مبتلا به شیدایی متناوب تشخیص داده شد.

بیمار روانی

سارا گاردنر ، 26 ساله خدمتکار خانگی ، در سال 1857 پس از تشخیص "افسردگی شدید روانی" در بدلام پذیرفته شد.

بیمار روانی

هنرمند مشهور ریچارد داد پس از متهم شدن به کشتن پدرش که معتقد بود شیطان است ، در بدلام پذیرفته شد.

بیمار روانی

این بیمار زن ناشناس یکی از جان های بدبخت بود که در اواسط قرن 19 در بیمارستان جهنمی زندانی شد.

بیمار روانی

دومین پرتره از الیزا کمپلین ، که در این مرکز تحت درمان قرار گرفت.

بیمار روانی

عموم مردم می توانند برای نگاه کردن به داخل Bedlam و مشاهده بیماران مانند این زن ناشناس هزینه کنند.

بیمار روانی

الیزا کمپلین در سال 1857 پس از تشخیص بیماری شیدایی حاد بستری شد.

بیمار روانی

کاپیتان جورج جانستون به قتل متهم شد و در سال 1846 پس از تشخیص بیماری شیدایی در بدلام بستری شد.

بیمار روانی

الیزا جوزولین ، پذیرفته شده در سال 1856 ، مبتلا به مالیخولیای حاد بود.

بیمار روانی

جان بیلی و پسرش توماس ، هر دو در سال 1858 با مالیخولیای حاد بستری شدند.

بیمار روانی

استر هانا استیل ، در سال 1858 بستری شد و مبتلا به شیدایی مزمن و هذیان تشخیص داده شد.

بیمار روانی

یکی دیگر از بیماران ناشناس موفق شد لبخندی بزند و در اواسط قرن 19 توسط هنری هرینگ ثبت شد.

نظرات

در ادامه بخوانید...